سلفی بگیر از چشم های خیست از دردت
سلفی بگیر از مشت های بسته ی مردت
سلفی بگیر از استرس های هم آغوشیت
سلفی بگیر از من که توی شعر آوردت
سلفی بگیر از دوستت دارم ولی باید..
از انتظار و خواهش و نه او نمی آید
سلفی بگیر از هفت روز خیس درد آلود
تو عاشقش هستی و اما او نمی خواهد
سلفی بینداز و بمان توی کتابی که
هی قد بکش با خنده در پایان خوابی که
آرام باش و گریه کن حتی خدایت هم...
سلفی بینداز از خودت روی طنابی که
سلفی بینداز و جهان هیچ را طی کن
سلفی بینداز و برقص و قرص را قی کن
سلفی بینداز و بشین از من... خودت... گریه
سلفی بینداز و جهان را "پنجم دی" کن
سلفی بگیر از من ، من شاعر ، من تنها
سلفی بگیر از مستی دردم ته شبها
سلفی بگیر از وزن های خسته و غمگین
سلفی بگیر از ارزش ناچیز آدمها...
امیر محسن ابادی
با حذفیات