پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

خواب

نمیدونم چه حالی داشتم ولی اردیبهشت 95 نوشتمش ، وقتی که تازه فهمیده بودم چند ساله دارم خام مینویسم و باید یه تکونی به خودم بدم.


بیرون شدم از رو کتابم از سر درسَم

از شهوت مردان بی انصاف میترسم


بیرون شدم اما نه من دختر که نه مَردم

جان کندم و جان کندم و پولی در آوردم


جان کندم و بوسیدم و له میشدم هر شب

از شب برون میگشتم و می آمدم در شب


آغوش وا میکردم از ذوق هوس هایش

هی منزجر تر بودم از هُرم نفس هایش


له میشدم در خود درون تخت نامردی

هی گریه میکردم به رویت هم نیاوردی


هی فکر میکردم بمیرم یا قوی باشم

در جست و جوی روزی ام هم خواب کی باشم


هی می دویدم توی رویاهای شیرینم

اینجا هوس بازان شهرت را نمیبینم


اینجا تماشا میکنم یک مرد تنها را

از یاد دارم میبرم کابوس فردا را


با هیبت مردانه اش او میزند زانو

دارد نگاهم میکند مانند یک بانو


دارد نوازش میکند مو های لَختم را

وا میکند از هم کلافِ سرد بَختم را


یادم دگر از خستگی هایم نمی آید

شاید دگر کابوس فردایم نمی آید


شاید که این رویا تمامش زندگی باشد

شاید که بیداری تمامش مردگی باشد


شاید که باید تخت خوابید و نَبیدارید

"آقا ببخشید قرص های خواب هم دارید!؟"


امیر.محسن.ابادی

پریشان گویی

دلم که میخواهد بنویسد انگشتام سر میشود، همیشه سخت است که شروعشان کنم . انگار کلمات را  از جانم جدا میکنم ، اما چه میشود کرد ذهنی را که ابستن جملات است . باورتان میشود هیچ علاقه ای به نوشتن ندارم تنها برای خلاصی از درد است که مینویسمشان نه میزایمشان...


امیر.م

خبر های بد

تجاوز ، قتل ، ادم سوزی ، اسید پاشی... هیچ کدام برای اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود ، تنها تفاوتی که زمان کنونی دارد وسعت و  سرعت اطلاع رسانی آن است.

با یک حساب سر انگشتی میتوان دریافت که نه دین میتواند بازدارنده چنین جنایاتی باشد و نه مجازات های قانونی. ایراد کار کجاست؟ ایا مواد مخدر یا مصرف مشروبات تاثیر گذاراند، آیا  شبکه های جم جهت دهی سو دارند، آیا نگاه کردن به پورن موجب چنین اعمالی میشود...

تمام اینها نیاز به مطالعات تخصصی روانشناسی و جامعه شناسی داردپس انها را به طور قطع رد نمیکنم. اما مشکل را از جایی دیگر میبینم . وقتی نگاه به چهره ی این افراد بکنید انسان هایی کاملا معمولی و خوش چهره از تمام اقشار و طرز فکر ها و تیپ های گوناگون از سنتی صرف تا لاابالی ترین طبقات دراین  لیست سیاه وجود دارد.

مشکل جایی دیگری است؛ اصلی وجود دارد که انسان با خویی سلطه طلب و خودخواه متولد میشود، چیزی که فروید آن را نهاد مینامد. نهاد به صورت خودخواهانه ای به دنبال رسیدن به امیال خود است تا تنیدگی های روانی فرد را آزاد کند مانند گرسنگی ، خواب ، ارضای جنسی ، آدم کشی... تمام اینها در وجود تمام افراد وجود دارد،  چه فرد به مذهبی خاص مقید باشد چه نباشد و چیزی که تمام این خواست ها را تحت کنترل قرار میدهد آموزش و تربیت صحیح است که فرد در سال های اول زندگی یعنی از بدو تولد از جانب پدر و مادر فرا میگیرد و در مراحل بعد محیط که میتواند مدرسه و یا دوستان باشد کامل کننده شخصیت فرد خواهد بود و نحوه ی مدیریت نهاد که اصطلاحا "من" گفته میشود کاملا  بستگی به این دوران از زندگی شخص دارد.

با توجه به گفته های فوق منشا رفتار های مهاجم گونه و جنایت هایی هولناکی را که میبینید رابطه ای مستقیم به دریافتی های مرحله ی اول زندگی این افراد خواهد داشت، دریافتی هایی که جز به نوع تربیت و پرورش کودک در خانواده و مدرسه وابسته نیست . تجاوز گروهی به یک زن یا کودکی دوساله ، سوزاندن جسد و پاشیدن اسید چیزی جز یک خشم نمیتواند باشد. خشمی که خود را چنین بروز میدهد نشات گرفته از عقده های سرکوب شده ی دوران کودکی که در اکثر اوقات عقده هایی جنسی است میباشد.

با توجه به این نکته که سالانه حدود یک و نیم میلیون نوزاد در ایران  متولد میشود ، سرپوش گذاشتن و از بین بردن این افراد نه تنها درمانی را حاصل نمیکند بلکه کمک کننده به ادامه ی این روند خواهد بود. درمان را از خانواده ها شروع کنید.


امیر.م

یوسف اگر برادر نداشت پدر داشت...

مردی هستم در ابتدای جوانی

مردی تنها که تمام وسعت پشتش خالیست

مردی که تمام روز را میدود و تمام زندگی را و تمام کاستی ها را

.

.

.

مردی هستم در ابتدای جوانی

میان افسرگی های زنی میانسال

مردی که خستگی های یک زندگی بیست و چند ساله بر شانه هایش سنگینی میکند

مردی که هرشب ، تمام حرف هایش را لابه لای دوسیبش دود میکند

و زندگی همچنان در پوچی خود فرو میرود...


امیر.م



آزادی

با تمام وجود به آزادی انسان ها باور دارم ، به این که هر کس آزاد است آنطور که میخواهد زندگی کند، آنچه میخواهد بپوشد، به آنچه که دوست دارد عقیده مند باشد، با هر کس که تمایل دارد ارتباط داشته باشد و هر قدر که دوست دارد نفس بکشد... اینها باعث رشد شخص و جامعه ی بشری خواهد شد و بالندگی را در پی خواهد داشت.

اما تمام اینها میتواند هم فرد و هم اجتماع را به قهقرای زوال بکشاند! چطور!؟ دقیقا آن زمان که آزادی فرد در گروی اندیشه و خرد نباشد و فاقد  پشتوانه ای منطقی باشد، فرد به بهانه ی آزادی خویش ، پای بر گلوی شرافت خود و دیگران بگذارد.

نمونه های بسیاری را میتوان در نظر آورد که بدون سوادمندی کافی الودگی و هرزگی شخصیتی خود را با آزاد بودن توجیه میکنند. این معضل در جوامع جهان سوم به وفور به چشم میخورد ، جهان سوم محیطی است که توده ،  بین مدرنیته و سنت سردرگم مانده و دسترسی مستقیم به اندیشه های تکان دهنده جوامع پیشرفته وجود ندارد و احتمالا تنها راه برقراری ارتبط و الگو برداری سینما و فضای مجازی است؛ نرخ مطالعه پایین و ارتباط با روشنفکران محدود است.

چنین جامعه ای تا رسیدن به ثبات فرهنگی خود در نوسان های نه تنها اخلاقی بلکه اقتصادی ، ریزش های بسیاری خواهد داشت. تعریف نظام خانواده دگرگون شده و مفاهیم خوب و بد در هم آمیخته میشود ، در یک کلام ابتزال در تمام مراتب اجتماعی کاملا مشهود خواهد بود...

در این میان شخص جهت توجیه هرزگی خود از واژه ی آزادی استفاده میکند تا چهره ای روشنفکرمابانه به خود بدهد در صورتی که حتی معنی صحیحی ازآزادی و آزادبودن را در ذهن خود ندارد.

امیر.م