پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

میروم تا که خدا باز بتاباند نور...

به نظر خودم و جواد عزیز، جز بند آخر ، باقی بند ها خسته کننده است و بسامد کافی رو نداره . فعلا همه اش رو گذاشتم  شایدچند سال دیگه که خستگی هام رو در کردم تصحیحش کنم...


میروم تا که خدا باز بتاباند نور...

شاید از کفر من این دهکده تاریک شده
قبل من کل جهانت پر از باران بود
با ورود من است این رود که باریک شده 

میروم محو شوم تا که تو رویاهایت
رو به امید و طلوع و نم باران باشد
میروم تا که نباشم سر راهت ای رود
میروم تا که دلت زنده به آبان باشد

میروم رو به عدم تا که تو آغاز شوی
خصلت برگ درختان مگر افتادن نیست ؟
گله ای نیست عزیزم گله ای نیست که نیست
خوی خوبان جهان است که دل دادن نیست

میروم باز شود کوچه ی بنبست دلت
میروم تا که بیاید برود هر کس خواست
اخر قصه ی من رفتن و کوچیدن بود
شیر زخمی شده ای بود، نشست و برخواست


میشود شعر نگویم!؟ به خودت هرگز نه

پشت سیگار غزل های درازی دارم
بعد هر خنده لبم تیر بغل فارسی است
پشت هر خنده ی مضحک شده رازی دارم

از خراسان خودم رفته و غربت زده ام
نیم نیم بدنم شعله شده سوخته است
خوب داند که به این سینه چه ها میگذرد*
آن که این آتش نفرین شده افروخته است...


امیر محسن ابادی

* تضمین از حامد عسکری

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا شنبه 30 دی 1396 ساعت 16:08

کافر کیست؟

طبق معارف قرآنی کافر عبارت است از انسانی که خدا را در آسمانھا جستجو می کند و می خواند و از

ذھنیت خود پیروی می کند و از اطاعت یک مؤمن زنده اکراه دارد و بجای خلوص در نیت خود به خیرات و

عبادات نمایشی می پردازد دین را فقط برای خوشامد دیگران می خواھد و ملاک او نظر مردمان است .

خودش را علت سرنوشت خود نمی داند و جبر پرست است.

دینش ارثی و عاریه ای است و لذا نژادپرست می باشد در عین حال که از عزیزترین کسان خود نیز قلباً

بیزار است. ھمسر و فرزندان را مایملک خود می داند و از بابت نانی که می دھد آنان را بنده خود می

خواھد. انسانی آباء و اجداد پرست و تاریخ پرست و گذشته گراست و بھمان میزان آرزوپرداز و آرمانھای

دست نیافتنی را می جوید و از نقد و حاضر این جھان و ھر چه در آن است نفرت دارد و لذا ایده آلیستِ

دنیاپرست است و کل دنیایش نیز ذھنیت اوست و لذا از واقعیت جھان بکلی بیگانه و کور است.

شریعت او علوم و فنون است اخلاقش نیز سیاست و اقتصاد است و طریقت او ھنرھاست و حقیقت او

ھم پول است. عاشق ارتباطات و اخبار و ازدحام است و آرزویش اینست که آنقدر پول داشته باشد تا

بتواند ھمه مردم جھان را بخرد و به پرستش خود وادارد.



از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص92

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.