پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

بیشعوری

از گشت و گذار در درگیری های روزمره به نکته جالبی خواهیم رسید ، همانطور که من طرف مقابلم را به بیشعوری متهم میکنم دقیقا او هم همین اتهام را نسبت به من میزند. یعنی همان قدر که من مطمعا هستم که حق با من است او هم همین احساس را نسبت به خودش دارد و گمان میکند در راه درست حرکت میکند.


اما واقعا کدام یک در مورد موضوع مورد مناقشه فهم کافی را نداریم؟ آیا شاخصی برای درست یا غلط بودن یک نظر و دیدگاه وجود دارد؟


اختلاف نظر ها از اختلاف در جهان بینی نشات میگیرد ، یعنی اگر من عقیده به درست بودن a دارم و طرف مقابلم معتقد به صحت b است با بحث در مورد a و b هیچکدام راه به جایی نمیبریم چون عقیده من به a به خاطر پیش فرضم در درستی X است و شخص مخالف من به خاطر قبول پیش فرض Y معتقد به صحت b  میباشد. با این وجود مباحثه در مورد a و b هیچ ثمری ندارد زیرا من به X استناد میکنم و او به Y.


پس به این ترتیب نباید ابراز نظر کرد و هرکس راه خود را رفته و به نتیجه مطلوب خود رسیده حتی اگر این مطلوب توهمی بیش نباشد، چون ما در جهان بینی مان  با هم متفاوت هستیم؟


خیر اینطور نیست. در این مواقع دو روش پیشنهاد میشود، اول بحث بر سر پیش فرض ها که کاری زمانبر اما اساسی است و دوم بررسی  نتایج و ماحصل هر کدام از ایده و نظر ها است. در هردو روش منطق نقشی اساسی ایفا میکند و برای جلو گیری از اشتباه موضوعی بسیار ضروری است.  البته برای افراد ایدیولوژیک بررسی پیش فرض ، نتایج و منطق چندان قانع کننده نخواهد بود و چون این افرادپیش فرضی مقدس دارند این تقدس تمام مسائل دیگر را تحت الشعاع قرار میدهد و اگر اغراق نباشد شما هرگز نمیتوانید با این افراد سر میز بحث و تبادل نظر بنشینید. این همان دلیلی است که یک داعشی ، بکو حرامی و مسیحی ارتدکس با کسی مذاکره نمیکند و اگر هم این کار را بکند به جای خوبی ختم نمیشود.


این پافشاری بی منطق در افرادی که دارای اطلاعات کافی در موضوع مورد بحث نیستند هم وجود دارد. کمبود سواد ، فرد را به مغالطه و حتی مهمل گویی وا میدارد تا از عقیده  ی خود دفاع کند و به آن وفادار بماند.در مواردی هم منافع شخصی فرد را به رفتار بیشعورانه سوق میدهد تا هر طور که شده از قبول گفته های منطقی فرار کند.


در مجموع فردی که  از موضوع خارج شده و به اتهام زنی میپردازد قدرت و دلایل کافی برای دفاع از بینش خود را ندارد و به بیراهه میزند تا از پاسخ دهی فرار کند و انتقام شکست خود را از طرف مقابلش بگیرد.


امیر.م


نبخشید بلکه فراموش کنید

هیچ جنگی به پایان نمیرسد مگر اینکه متخاصم غرامت این نزاء را بپردازد.این غرامت میتواند به هر شکلی که طرف مقابل را راضی کند باشد گاهی با پرداخت پول یا دادن امتیاز و حتی یک عذرخواهی.در غیر اینصورت شاید به شکل ظاهری آتش بسی بین دوطرف اعمال بشود اما اعتمادی ایجاد نخواهد شد و رابطه این دو با هم شکننده میباشد.


اگر یک رابطه دچار مشکل بشود و در این بین شخص آسیب روحی و یا جسمی ببیند ،تا زمانی که طرف اعمال کننده این آسیب هزینه ای برای ترمیم ارتباط پرداخت نکند احساس بد شخص آسیب دیده به طرفش باقی خواهد ماند. گاهی پس از یک درگیری لفظی و یا لمسی  مهاجم با یادآوری اهرم های فشاری که موجب ادامه رابطه خواهد شد طرف مقابل خود را ناگزیر به بازگشت به خود میکند و از زیر غرامتی که باید به خاطر آسیبی که به فرد زده شانه خالی میکند.غرامتی که دراکثر روابط عاطفی و خانوادگی بیش ازقبول تقصیر و  عذرخواهی نخواهد بود.


در موارد زیادی از این دست بازگشت های اجباری، به فرد آسیب دیده پیشنهاد بخشیدن میشود و او هم به گمان خود طرفش را بخشیده اما هیچگاه نمیتواند توهین به خود را فراموش کند و  وجود خود را پوچ و قربانی شده می انگارد.

بخشیدن یک طرفه راه حل نیست بلکه توجیهی کوتاه مدت است.این کوتاهی تا زمانی خواهد بود که دومرتبه از همان شخص مورد هجوم قرار بگیرد و باز هم  مجبور به بخشیدن باشد. پیشنهاد میکنم در چنین موقعیت هایی  طرفتان را نبخشید بلکه موضوع و یا حتی شخص را از دایره توجهات خود دور و فراموشش کنید . در اینصورت نه از حق خود به عنوان یک انسان ازاد و با عزت نفس گذشته اید و نه اهرم ها به شما فشار اورده اند.


امیر.م