پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

جمعه ها

جمعه های لعنتی را خیلی سخت میگذرانم، خیلی سخت ، نه کاری نه حرفی نه امیدی... کل هفته تا آنجا که جان دارم کار میکنم تا از همه چیز یادم رفته باشی ام، اما جمعه های لعنتی سخت تر از جان کندن ماهی های به قلاب افتاده ام ، جمعه ها حال ماهی قرمز عید را دارم که نه میمیرد و نه زندگی میکند، انتظار میکشد، انتظار روی آب آمدن ، ماهی قرمز ها نمیمیرند... دق میکنند...


کل شب زوزه میکشم تنها، مثل گرگی که سخت غمگینه
مثل ماهی توو تنگ تنگم که خواب شیرین مرگ میبینه...


امیر محسن آبادی

کنیاک

همیشه مست کُنیاکم که از فکر تو خالی شم
با اینکه دوستت دارم  باید از تو فراری شم
شبیه متن برجامی به چشمای تو محتاجم
ولی مغرورِ مغرورم نمیخوام پیش تو باشم
دیگه اصلا مهمم نیست الان پیش کیا هستی
ولی می سوزم از اینکه چشاتو باز به کی بستی...


امیر محسن آبادی