-
هی فیلم های مسخره دیدن
یکشنبه 10 تیر 1397 17:04
هی فیلم های مسخره دیدن، با آدمای خسته از دنیا یا غرق دودی تا فراموشی ،یا مست و گیجِ بطری ودکا توو جمله های خونی دفتر، با هر نفس هی خودکشی کردن با خاطراتش داری میجنگی که توی تختت منگی و تنها... امیر محسن آبادی
-
جمعه ها
جمعه 8 تیر 1397 03:38
جمعه های لعنتی را خیلی سخت میگذرانم، خیلی سخت ، نه کاری نه حرفی نه امیدی... کل هفته تا آنجا که جان دارم کار میکنم تا از همه چیز یادم رفته باشی ام، اما جمعه های لعنتی سخت تر از جان کندن ماهی های به قلاب افتاده ام ، جمعه ها حال ماهی قرمز عید را دارم که نه میمیرد و نه زندگی میکند، انتظار میکشد، انتظار روی آب آمدن ، ماهی...
-
کنیاک
پنجشنبه 7 تیر 1397 00:43
همیشه مست کُنیاکم که از فکر تو خالی شم با اینکه دوستت دارم باید از تو فراری شم شبیه متن برجامی به چشمای تو محتاجم ولی مغرورِ مغرورم نمیخوام پیش تو باشم دیگه اصلا مهمم نیست الان پیش کیا هستی ولی می سوزم از اینکه چشاتو باز به کی بستی... امیر محسن آبادی
-
خودمرگی (۱)
چهارشنبه 6 تیر 1397 15:36
گریزی از درد نیست از رنج از خستگی... آنگاه که تیغ به شاهرگ میرسد چه چیزیست که از بریدن منصرفمان میکند؟ امید یا ترس. اگر اشتباه نکنم فروید معتقد بود دو نیرو مارا همیشه به سمت خود میکشد، وسوسه ی مرگ و وسوسه ی زندگی. کسی را نمیشناسم که هر از گاهی اندیشه ی مرگ به مغزش خطور نکند. انگار معنای حقیقی زیستن مردن است، زندگی...
-
شبیه هوای تهران
سهشنبه 5 تیر 1397 15:13
... به هوای تهران میماند... آلوده و غلیظ... به سینه ام بکشم میمیرم، به سینه ام نکشم میمیرم امیر محسن آبادی
-
کاش رویا هایم را باور کنم
سهشنبه 5 تیر 1397 02:29
کاش آنقدر ساده بودم تا رویا هایم را باور کنم،مانند کودکی که پدرش قوی ترین پدر دنیاست، مانند مرد شبکاری که زنش پاک ترین زن دنیاست ، مانند مومنی که خدایش بزرگ ترین خدای دنیاست ، آه چقدر دردناک است... دردناک است که بدانی اطرافت حیواناتی زندگی میکنند که دوست داشتنشان هم تنها برای بقای خودشان است. همیشه برایم سوال بود چه...
-
خستگی(۱)
دوشنبه 4 تیر 1397 22:31
صدای سرود ملی ایران در فضای راه پله میپیچد ، تق تق تخمه های شور و کهنه ی همسایه ی فضول مهدی بدجور روی مخم راه میرود ، درست میگویند از کسی که بدت بیاید چه چه زدنش هم مثل عرعر الاغ های مست حالت را بهم میزند، یک ربعی هست روی پله نشسته ام که آقا برسد و با هم فوتبال ببینیم... پ.ن:سلطان بیرانوند
-
هذیان(۲)
دوشنبه 4 تیر 1397 00:49
در خلسه ای گیج میزنم که هیچ چیز را نمیفهمد، با چهره ای در هم کشیده و مغرور به نعش کرم خورده ام نگاه میکنم ، هنوز جان دارد گاهی تکان میخورم... انگار تک تک انگشتانم را درون مداد تراش کودکیم چرخانده ام ،نه نه نه نمیتوانم درست بنویسم ، شاید نوشتن را از یاد برده باشم و شاید اندیشیدن را...
-
اخلاقیات (1)
سهشنبه 1 اسفند 1396 03:20
قطعا کشف پوچی و عدم معنی در ذات هستی شجاعت میخواهد و زیستن در عین این پوچی شرافت. اگر حافظه ام یاری کند نوجوان که بودم در گلستان سعدی خواندم عفو در قدرت و کرم در تنگ دستی ستودنی تر است تا عفو در تنگ دستی و کرم در قدرت(شاید هم در نهج البلاغه) من این را تعمیم میدهم به کسانی که به نیستی و پوچی ذاتی جهان واقفند_خوبند- و...
-
میروم تا که خدا باز بتاباند نور...
شنبه 30 دی 1396 15:14
به نظر خودم و جواد عزیز، جز بند آخر ، باقی بند ها خسته کننده است و بسامد کافی رو نداره . فعلا همه اش رو گذاشتم شایدچند سال دیگه که خستگی هام رو در کردم تصحیحش کنم... میروم تا که خدا باز بتاباند نور... شاید از کفر من این دهکده تاریک شده قبل من کل جهانت پر از باران بود با ورود من است این رود که باریک شده میروم محو شوم...
-
احساسات زنانه
جمعه 22 دی 1396 03:28
میتوانید زندگیتان را بر اساس رمان و سریال و خلصه ی شاعران بنا کنید، سخت دلبسته شوید، برای معشوق سردتان بمیرید، تمام ایراد هایش را نادیده بگیرید و خلاصه تمام و کمال در رنج باشید . اگر این شیوه زندگی و روابط عاطفی شماست و از بودن با آدمهایی که مشکلات رفتاری دارند احساس آرامش میکنید باید به شما بگوییم که این نشانه ی...
-
می آیم و تیری به بَرم خورده و گیجم
سهشنبه 12 دی 1396 06:49
می آیم و تیری به بَرم خورده و گیجم خاموش و هراسان شده مَردی که تو داری آرام کنم، زلف به هم ریز و ببوسم تا رام شود خوی پلنگی که تو داری در گوشه ی حوضم بنشین زخم بشویم این یاغی افتاده ز پا غرقه ی خون است مشروطه و دلدادگی و عکس و تو و ماه بیواسطه این مردِ تو درگیر جنون است گفتی که مَرو ظلمت بیداد بلند است آهسته به موهای...
-
سلفی
پنجشنبه 7 دی 1396 00:59
سلفی بگیر از چشم های خیست از دردت سلفی بگیر از مشت های بسته ی مردت سلفی بگیر از استرس های هم آغوشیت سلفی بگیر از من که توی شعر آوردت سلفی بگیر از دوستت دارم ولی باید.. از انتظار و خواهش و نه او نمی آید سلفی بگیر از هفت روز خیس درد آلود تو عاشقش هستی و اما او نمی خواهد سلفی بینداز و بمان توی کتابی که هی قد بکش با خنده...
-
کدام یک : حقیقت یا توهم؟
جمعه 1 دی 1396 13:38
حقایق به معنای واقعی کلمه تلخ و درد آور اند و توهمات دلچسب و لذت بخش ، اما کسی که حقایق را همانطور که هست قبول میکند و در پی ساختن توهمی شیرین و تسکین دهنده نیست بر زندگی پیروز شده است . گمان میکنم مشکل از آنجا آغاز شده که انسان های منحصر به فرد و انگشت شماری رفتار های داشته و نویسنده گان و نقالان خوش ذوق به آن پروبال...
-
معشوق اول
جمعه 17 آذر 1396 01:21
کافیست پای درددل ادم های اطرافتان بنشینید اکثریت قاطعشان همین که سفره ی دلشان را باز کنند خاطره ی یک عشق ناکام را برایتان با کمال احساس همچون رمان های عاشقانه تعریف خواهند کرد . تفاوتی هم ندارد شخص در رابطه ای دیگر باشد یا نه در هر صورت او این علاقه را با خود حمل میکند و زخمش را تازه نگه میدارد. علت فراموش نشدن و رها...
-
دلخوش شدم تنها به اینی که اسم تو روی دخترم باشه
جمعه 10 آذر 1396 04:02
دلخوش شدم تنها به اینی که اسم تو روی دخترم باشه اینجور هر موقع که میخنده عطر تو رو تو خونه میپاشه دلخوش شدم تنها به اینی که دست های اون توو دست هام باشه تا که نترسم نیستی هاتو تا بودنم جرات کنه پاشه دلخوش شدم با قد کشیدن هاش با لحظه ای که غرق توو شادی این یادگار رو دوستش دارم این یادگار رو تو به من دادی حالا گرفتار دو...
-
هیچ
جمعه 10 آذر 1396 00:47
کتاب هایم... نوشته هایم... شعر هایم... ارزوهایم... آه... چقدر زود فهمیدم به آنچه که میخواهم نمیرسم ،
-
بی سوادی و بد سوادی
شنبه 27 آبان 1396 01:19
بدسوادی و کم سوادی دوچندان خطرناکتر از بی سوادی است. چرا که فرد بیسواد چیزی برای ارائه ندارد و حرف هایش مورد توجه نیست که کسانی را به خطا بیندازد، اما از انجا که افراد بدسواد و کم سواد از اصطلاحات علمی استفاده میکنند و ژست آکادمیک به خود میگیرند قادر خواهند بود افرادی را تحت تاثیر قرار بدهند و گاهی قشر خاصی را به...
-
شرایط
چهارشنبه 24 آبان 1396 22:40
اعتمادی نیست ، انسان ها نه شبیه حرف هایشان اند و نه کار هایشان ، انسان ها نتیجه ی شرایط شان هستند...
-
غم
دوشنبه 8 آبان 1396 00:01
همه ی ما غمگینیم و تنها آن را در پوسته ای از شادی گهگاهی که در خاطرمان داریم پنهان میکنیم ، تا نه توضیحش دهیم و نه به خاطرش آوریم.
-
خواب
یکشنبه 7 آبان 1396 13:13
نمیدونم چه حالی داشتم ولی اردیبهشت 95 نوشتمش ، وقتی که تازه فهمیده بودم چند ساله دارم خام مینویسم و باید یه تکونی به خودم بدم. بیرون شدم از رو کتابم از سر درسَم از شهوت مردان بی انصاف میترسم بیرون شدم اما نه من دختر که نه مَردم جان کندم و جان کندم و پولی در آوردم جان کندم و بوسیدم و له میشدم هر شب از شب برون میگشتم و...
-
پریشان گویی
چهارشنبه 3 آبان 1396 22:04
دلم که میخواهد بنویسد انگشتام سر میشود، همیشه سخت است که شروعشان کنم . انگار کلمات را از جانم جدا میکنم ، اما چه میشود کرد ذهنی را که ابستن جملات است . باورتان میشود هیچ علاقه ای به نوشتن ندارم تنها برای خلاصی از درد است که مینویسمشان نه میزایمشان... امیر.م
-
خبر های بد
چهارشنبه 26 مهر 1396 16:21
تجاوز ، قتل ، ادم سوزی ، اسید پاشی... هیچ کدام برای اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود ، تنها تفاوتی که زمان کنونی دارد وسعت و سرعت اطلاع رسانی آن است. با یک حساب سر انگشتی میتوان دریافت که نه دین میتواند بازدارنده چنین جنایاتی باشد و نه مجازات های قانونی. ایراد کار کجاست؟ ایا مواد مخدر یا مصرف مشروبات تاثیر...
-
یوسف اگر برادر نداشت پدر داشت...
سهشنبه 25 مهر 1396 01:59
مردی هستم در ابتدای جوانی مردی تنها که تمام وسعت پشتش خالیست مردی که تمام روز را میدود و تمام زندگی را و تمام کاستی ها را . . . مردی هستم در ابتدای جوانی میان افسرگی های زنی میانسال مردی که خستگی های یک زندگی بیست و چند ساله بر شانه هایش سنگینی میکند مردی که هرشب ، تمام حرف هایش را لابه لای دوسیبش دود میکند و زندگی...
-
آزادی
پنجشنبه 20 مهر 1396 02:16
با تمام وجود به آزادی انسان ها باور دارم ، به این که هر کس آزاد است آنطور که میخواهد زندگی کند، آنچه میخواهد بپوشد، به آنچه که دوست دارد عقیده مند باشد، با هر کس که تمایل دارد ارتباط داشته باشد و هر قدر که دوست دارد نفس بکشد... اینها باعث رشد شخص و جامعه ی بشری خواهد شد و بالندگی را در پی خواهد داشت. اما تمام اینها...
-
هذیان
جمعه 17 شهریور 1396 03:47
یک چیزی قلقلکم میدهد که بنویسم ،اصلا هم مهم نیست چه چیزی باشد ،کوتاه، بلند ،بلاغت که هیچ، غلت املایی هم داشت که داشت ،باید بنویسم تا مغزم آرام شود، فکر نکند، جریان نداشته باشد، به خودم قول داده ام پاک نویسش هم نکنم مگر کسی هم میخواند، واقعا نمیدانم زمان کجاست ،مکان چیست،اندیشه از چه تراوش میشود ،مگر مهم هم هست، برای...
-
روز و شب برف و برف میبارد، این زمستان سرد طولانی ست
دوشنبه 30 مرداد 1396 21:49
شادی ام پشت دیش ممنوعه،اشک های کنار سیگارم بوف کور همیشه غمگینی تووی مغز همیشه بیمارم عاشقی کردم و نمیخواهند، ابن منصور روی خونین را عاشقی کردم و نمیفهمند ،منطقم را دو پای چوبین را گور بابای هرکی دورم زد گور بابای هرکی گفت هستم گور بابای فلسفه منطق، پیک پنجم رسیدو من مستم روز و شب برف و برف میبارد، این زمستان سرد...
-
بیشعوری
سهشنبه 27 تیر 1396 12:17
از گشت و گذار در درگیری های روزمره به نکته جالبی خواهیم رسید ، همانطور که من طرف مقابلم را به بیشعوری متهم میکنم دقیقا او هم همین اتهام را نسبت به من میزند. یعنی همان قدر که من مطمعا هستم که حق با من است او هم همین احساس را نسبت به خودش دارد و گمان میکند در راه درست حرکت میکند. اما واقعا کدام یک در مورد موضوع مورد...
-
نبخشید بلکه فراموش کنید
جمعه 16 تیر 1396 05:19
هیچ جنگی به پایان نمیرسد مگر اینکه متخاصم غرامت این نزاء را بپردازد.این غرامت میتواند به هر شکلی که طرف مقابل را راضی کند باشد گاهی با پرداخت پول یا دادن امتیاز و حتی یک عذرخواهی.در غیر اینصورت شاید به شکل ظاهری آتش بسی بین دوطرف اعمال بشود اما اعتمادی ایجاد نخواهد شد و رابطه این دو با هم شکننده میباشد. اگر یک رابطه...
-
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند
یکشنبه 23 آبان 1395 23:56
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند تا تو را یا که مرا آه... ولَش کن خوبی شکر مویت که دو چشمان تو بارانی نیست من خرابم ، متلاشی شده ام ، کاش کنارم بودی... امیر.م