پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

روز و شب برف و برف میبارد، این زمستان سرد طولانی ست

شادی ام پشت دیش ممنوعه،اشک های کنار سیگارم

بوف کور همیشه غمگینی تووی مغز همیشه بیمارم


عاشقی کردم و نمیخواهند، ابن منصور روی خونین را

عاشقی کردم و نمیفهمند ،منطقم را دو پای چوبین را


گور بابای هرکی دورم زد گور بابای هرکی گفت هستم

گور بابای فلسفه منطق، پیک پنجم رسیدو من مستم


روز و شب برف و برف میبارد، این زمستان سرد طولانی ست
کودکی هایمان مزخرف بود، هیچ موجود مهربانی نیست

بغض،گریه،طناب دار و تیغ،آخر قصه ام چه خواهد شد
دیو آمد جوانی ام را برد، هرچه او خواست و نباید شد...


امیر.م