پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

کاش رویا هایم را باور کنم

کاش آنقدر ساده بودم تا رویا هایم را باور کنم،مانند کودکی که پدرش قوی ترین پدر دنیاست، مانند مرد شبکاری که زنش پاک ترین زن دنیاست ، مانند مومنی که خدایش بزرگ ترین خدای دنیاست ، آه چقدر دردناک است... دردناک است که بدانی اطرافت حیواناتی زندگی میکنند که دوست داشتنشان هم تنها برای بقای خودشان است. همیشه برایم سوال بود چه تفاوتی است میان انسان های شهرنشین و حیوانات وقتی هدف تمامشان بقاست،چه چیز متمازشان میکند ، چه چیز دیگری را برجسته تر میکند.

هر چیز در هرکدام هست در دیگری هم دیده میشود؛خشم ، غرور ، حسادت ، درد ، شهوت ، عشق ، فداکاری ، هوش ، جفت ، قلمرو و هرچیز دیگری ، و اما پاسخم را در نوشته های فروید یافتم ، "انسان حیوانی است با کمی پیچیدگی بیشتر" و دیگر هیچ توقعی ندارم...


امیر محسن آبادی


کدام یک : حقیقت یا توهم؟

حقایق به معنای واقعی کلمه تلخ و درد آور اند و توهمات دلچسب و لذت بخش ، اما کسی که حقایق را همانطور که هست قبول میکند و در پی ساختن توهمی شیرین و تسکین دهنده نیست بر زندگی پیروز شده است . گمان میکنم مشکل از آنجا آغاز شده که انسان های منحصر به فرد و  انگشت شماری رفتار های داشته و نویسنده گان و نقالان خوش ذوق به آن پروبال داده و حال ما به دنبال یافتن چنین انسان هایی هستیم و هر چه که بیشتر جست و جو میکنیم بیشتر نا امید، افسرده و سرخورده میشویم.

سر درگمی که از رفتار متناقض موجودات ایجاد میشود پاسخی گیرا تر و توجیه کننده تر از مقوله فرگشت یا رفتار های تکاملی ندارد. جانوران با توجه به شرایطی که در آن قرار دارند انتخابی که منفعت بیشتری برایشان دارد را اتخاذ میکنند.


امیر.محسن.ابادی

آزادی

با تمام وجود به آزادی انسان ها باور دارم ، به این که هر کس آزاد است آنطور که میخواهد زندگی کند، آنچه میخواهد بپوشد، به آنچه که دوست دارد عقیده مند باشد، با هر کس که تمایل دارد ارتباط داشته باشد و هر قدر که دوست دارد نفس بکشد... اینها باعث رشد شخص و جامعه ی بشری خواهد شد و بالندگی را در پی خواهد داشت.

اما تمام اینها میتواند هم فرد و هم اجتماع را به قهقرای زوال بکشاند! چطور!؟ دقیقا آن زمان که آزادی فرد در گروی اندیشه و خرد نباشد و فاقد  پشتوانه ای منطقی باشد، فرد به بهانه ی آزادی خویش ، پای بر گلوی شرافت خود و دیگران بگذارد.

نمونه های بسیاری را میتوان در نظر آورد که بدون سوادمندی کافی الودگی و هرزگی شخصیتی خود را با آزاد بودن توجیه میکنند. این معضل در جوامع جهان سوم به وفور به چشم میخورد ، جهان سوم محیطی است که توده ،  بین مدرنیته و سنت سردرگم مانده و دسترسی مستقیم به اندیشه های تکان دهنده جوامع پیشرفته وجود ندارد و احتمالا تنها راه برقراری ارتبط و الگو برداری سینما و فضای مجازی است؛ نرخ مطالعه پایین و ارتباط با روشنفکران محدود است.

چنین جامعه ای تا رسیدن به ثبات فرهنگی خود در نوسان های نه تنها اخلاقی بلکه اقتصادی ، ریزش های بسیاری خواهد داشت. تعریف نظام خانواده دگرگون شده و مفاهیم خوب و بد در هم آمیخته میشود ، در یک کلام ابتزال در تمام مراتب اجتماعی کاملا مشهود خواهد بود...

در این میان شخص جهت توجیه هرزگی خود از واژه ی آزادی استفاده میکند تا چهره ای روشنفکرمابانه به خود بدهد در صورتی که حتی معنی صحیحی ازآزادی و آزادبودن را در ذهن خود ندارد.

امیر.م




زیستن سخت است اما...

زندگی کردن سخت است،اینکه بی اختیار بیایی و انتخابی در کار نباشد،اینکه آزاد نباشی برای قبول آمدنت ،اینکه کسی نپرسد میخواهی برو نمیخواهی نرو .

اما سخت تر از این ها زیستن کنار کسانی است که با وجود اسارت خود در جبر طبیعت،همین آزادی شخصی ات را بگیرند، جای ات بیندیشند،جای ات تصمیم بگیرند،جای ات لذت ببرند و اگر اعتراض کنی جای ات را پر کنند.


امیر.م