پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

دلخوش شدم تنها به اینی که اسم تو روی دخترم باشه

دلخوش شدم تنها به اینی که

اسم تو روی دخترم باشه

اینجور هر موقع که میخنده

عطر تو رو تو خونه میپاشه


دلخوش شدم تنها به اینی که

دست های اون توو دست هام باشه

تا که نترسم نیستی هاتو

تا بودنم جرات کنه پاشه


دلخوش شدم با قد کشیدن هاش

با لحظه ای که غرق توو شادی

این یادگار رو دوستش دارم

این یادگار رو تو به من دادی


حالا گرفتار دو تا حسم

وقتی که باید باشه اون پیشم

گاهی براش بابای رویا ها

گاهی شبیه تو براش میشم


موهای بور و نرم و لختش رو

میشینه و خرگوشی میبندم

وقتی که میگه عاشقم هستش

با صورتی افسرده میخندم


دلخوش شدم با چشم های اون

داره شبیهت میشه تا حدی

گفتم که رفتی عشق میچینی

امیدواره تا که برگردی


امیر.محسن.ابادی

آبان 94


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.