پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

آزادی

با تمام وجود به آزادی انسان ها باور دارم ، به این که هر کس آزاد است آنطور که میخواهد زندگی کند، آنچه میخواهد بپوشد، به آنچه که دوست دارد عقیده مند باشد، با هر کس که تمایل دارد ارتباط داشته باشد و هر قدر که دوست دارد نفس بکشد... اینها باعث رشد شخص و جامعه ی بشری خواهد شد و بالندگی را در پی خواهد داشت.

اما تمام اینها میتواند هم فرد و هم اجتماع را به قهقرای زوال بکشاند! چطور!؟ دقیقا آن زمان که آزادی فرد در گروی اندیشه و خرد نباشد و فاقد  پشتوانه ای منطقی باشد، فرد به بهانه ی آزادی خویش ، پای بر گلوی شرافت خود و دیگران بگذارد.

نمونه های بسیاری را میتوان در نظر آورد که بدون سوادمندی کافی الودگی و هرزگی شخصیتی خود را با آزاد بودن توجیه میکنند. این معضل در جوامع جهان سوم به وفور به چشم میخورد ، جهان سوم محیطی است که توده ،  بین مدرنیته و سنت سردرگم مانده و دسترسی مستقیم به اندیشه های تکان دهنده جوامع پیشرفته وجود ندارد و احتمالا تنها راه برقراری ارتبط و الگو برداری سینما و فضای مجازی است؛ نرخ مطالعه پایین و ارتباط با روشنفکران محدود است.

چنین جامعه ای تا رسیدن به ثبات فرهنگی خود در نوسان های نه تنها اخلاقی بلکه اقتصادی ، ریزش های بسیاری خواهد داشت. تعریف نظام خانواده دگرگون شده و مفاهیم خوب و بد در هم آمیخته میشود ، در یک کلام ابتزال در تمام مراتب اجتماعی کاملا مشهود خواهد بود...

در این میان شخص جهت توجیه هرزگی خود از واژه ی آزادی استفاده میکند تا چهره ای روشنفکرمابانه به خود بدهد در صورتی که حتی معنی صحیحی ازآزادی و آزادبودن را در ذهن خود ندارد.

امیر.م