پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

پریشان گویی های یک انسان

شاید آرام ام کند نوشتن،برای خواننده ای که نیستی

شرایط

اعتمادی نیست ، انسان ها نه شبیه حرف هایشان اند و نه کار هایشان ، انسان ها نتیجه ی شرایط شان هستند...

غم

همه ی ما غمگینیم و تنها آن را در پوسته ای از شادی گهگاهی که در خاطرمان داریم پنهان میکنیم  ، تا نه توضیحش دهیم و نه به خاطرش آوریم.

خبر های بد

تجاوز ، قتل ، ادم سوزی ، اسید پاشی... هیچ کدام برای اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود ، تنها تفاوتی که زمان کنونی دارد وسعت و  سرعت اطلاع رسانی آن است.

با یک حساب سر انگشتی میتوان دریافت که نه دین میتواند بازدارنده چنین جنایاتی باشد و نه مجازات های قانونی. ایراد کار کجاست؟ ایا مواد مخدر یا مصرف مشروبات تاثیر گذاراند، آیا  شبکه های جم جهت دهی سو دارند، آیا نگاه کردن به پورن موجب چنین اعمالی میشود...

تمام اینها نیاز به مطالعات تخصصی روانشناسی و جامعه شناسی داردپس انها را به طور قطع رد نمیکنم. اما مشکل را از جایی دیگر میبینم . وقتی نگاه به چهره ی این افراد بکنید انسان هایی کاملا معمولی و خوش چهره از تمام اقشار و طرز فکر ها و تیپ های گوناگون از سنتی صرف تا لاابالی ترین طبقات دراین  لیست سیاه وجود دارد.

مشکل جایی دیگری است؛ اصلی وجود دارد که انسان با خویی سلطه طلب و خودخواه متولد میشود، چیزی که فروید آن را نهاد مینامد. نهاد به صورت خودخواهانه ای به دنبال رسیدن به امیال خود است تا تنیدگی های روانی فرد را آزاد کند مانند گرسنگی ، خواب ، ارضای جنسی ، آدم کشی... تمام اینها در وجود تمام افراد وجود دارد،  چه فرد به مذهبی خاص مقید باشد چه نباشد و چیزی که تمام این خواست ها را تحت کنترل قرار میدهد آموزش و تربیت صحیح است که فرد در سال های اول زندگی یعنی از بدو تولد از جانب پدر و مادر فرا میگیرد و در مراحل بعد محیط که میتواند مدرسه و یا دوستان باشد کامل کننده شخصیت فرد خواهد بود و نحوه ی مدیریت نهاد که اصطلاحا "من" گفته میشود کاملا  بستگی به این دوران از زندگی شخص دارد.

با توجه به گفته های فوق منشا رفتار های مهاجم گونه و جنایت هایی هولناکی را که میبینید رابطه ای مستقیم به دریافتی های مرحله ی اول زندگی این افراد خواهد داشت، دریافتی هایی که جز به نوع تربیت و پرورش کودک در خانواده و مدرسه وابسته نیست . تجاوز گروهی به یک زن یا کودکی دوساله ، سوزاندن جسد و پاشیدن اسید چیزی جز یک خشم نمیتواند باشد. خشمی که خود را چنین بروز میدهد نشات گرفته از عقده های سرکوب شده ی دوران کودکی که در اکثر اوقات عقده هایی جنسی است میباشد.

با توجه به این نکته که سالانه حدود یک و نیم میلیون نوزاد در ایران  متولد میشود ، سرپوش گذاشتن و از بین بردن این افراد نه تنها درمانی را حاصل نمیکند بلکه کمک کننده به ادامه ی این روند خواهد بود. درمان را از خانواده ها شروع کنید.


امیر.م

نبخشید بلکه فراموش کنید

هیچ جنگی به پایان نمیرسد مگر اینکه متخاصم غرامت این نزاء را بپردازد.این غرامت میتواند به هر شکلی که طرف مقابل را راضی کند باشد گاهی با پرداخت پول یا دادن امتیاز و حتی یک عذرخواهی.در غیر اینصورت شاید به شکل ظاهری آتش بسی بین دوطرف اعمال بشود اما اعتمادی ایجاد نخواهد شد و رابطه این دو با هم شکننده میباشد.


اگر یک رابطه دچار مشکل بشود و در این بین شخص آسیب روحی و یا جسمی ببیند ،تا زمانی که طرف اعمال کننده این آسیب هزینه ای برای ترمیم ارتباط پرداخت نکند احساس بد شخص آسیب دیده به طرفش باقی خواهد ماند. گاهی پس از یک درگیری لفظی و یا لمسی  مهاجم با یادآوری اهرم های فشاری که موجب ادامه رابطه خواهد شد طرف مقابل خود را ناگزیر به بازگشت به خود میکند و از زیر غرامتی که باید به خاطر آسیبی که به فرد زده شانه خالی میکند.غرامتی که دراکثر روابط عاطفی و خانوادگی بیش ازقبول تقصیر و  عذرخواهی نخواهد بود.


در موارد زیادی از این دست بازگشت های اجباری، به فرد آسیب دیده پیشنهاد بخشیدن میشود و او هم به گمان خود طرفش را بخشیده اما هیچگاه نمیتواند توهین به خود را فراموش کند و  وجود خود را پوچ و قربانی شده می انگارد.

بخشیدن یک طرفه راه حل نیست بلکه توجیهی کوتاه مدت است.این کوتاهی تا زمانی خواهد بود که دومرتبه از همان شخص مورد هجوم قرار بگیرد و باز هم  مجبور به بخشیدن باشد. پیشنهاد میکنم در چنین موقعیت هایی  طرفتان را نبخشید بلکه موضوع و یا حتی شخص را از دایره توجهات خود دور و فراموشش کنید . در اینصورت نه از حق خود به عنوان یک انسان ازاد و با عزت نفس گذشته اید و نه اهرم ها به شما فشار اورده اند.


امیر.م