مردی هستم در ابتدای جوانی
مردی تنها که تمام وسعت پشتش خالیست
مردی که تمام روز را میدود و تمام زندگی را و تمام کاستی ها را
.
.
.
مردی هستم در ابتدای جوانی
میان افسرگی های زنی میانسال
مردی که خستگی های یک زندگی بیست و چند ساله بر شانه هایش سنگینی میکند
مردی که هرشب ، تمام حرف هایش را لابه لای دوسیبش دود میکند
و زندگی همچنان در پوچی خود فرو میرود...
امیر.م